سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----632568---
بازدید امروز: ----22-----
بازدید دیروز: ----36-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
سه شنبه 85/8/30 ساعت 11:4 صبح

 

آبهای جویبارها ما را زمزمه میکنند بیا با طبیعت باشیم

سنگ کوهها منتظر ما هستند تا دستان عاشقمان را به سختی بفشارند

درختان به پیشواز ما برگهایشان را بر زمین گسترده اند

و گیاهانی مرموز در فراسوی شهر روئیده اند تا گاهی رازگونه زیستن را نیز بیاموزیم

بادبادکها از فراز سرمان در پروازند و به ما میخندند که محو شهر نشینی هستیم

پرندگان در شهرمان به سختی نفس میکشند اما هنوز روی ساختمانهایمان زندگی میکند تا جلوه ای از طبیعت را نزدیکمان داشته باشیم

دراین عصر فولاد وآهن هنوز خانه هامان جائی برای یک گربه باردار دارد

آنها هم میوانستند بروند و شهرمان پر باشد از دود و ماشین و فلز ولی مانده اند تا ما زندگی را حس کنیم و موجوداتی زنده را در کنارمان پذیرا باشیم

مهربان من ، من و تو نیز برای همیشه کنار هم خواهیم ماند تا عشق را ثابت کنیم

گوشهایم از صدا پر است اما هنوز صدایت آهنگیست گوش نواز تا آهنگساز عشق را باور کنیم(خداوند)

دستهایم زیر فشار خروارها بار که میکشم خسته اند اما هنوز جائی برای دستانت دارند تا گرمای عشق را تجربه کنیم

چشمانم در ازدحام شهر خسته اند ولی هنوز تو را که میبینند میدرخشتند تا درخشش مهر را نظاره کنیم

زبانم تکرار مکررات میکند ولی هر روز دنبال واژه ای نو برای تو میگردد تا برایت از دلی بگوید که فقط برای تو میتپد

 

جسمم به کمک پاهایم به جاهائی میروند که همیشه میرفته اما اکنون میداند که باید با شتاب به سوی تو بیاید تا آرامشی باشیم برای هم

هنوز واژگان نامت را که میشنوم در قلبم طپش عشق را حس میکنم

بیا باعشق به همه جیز بنگریم

 از دوستانی که برای اولین بار به این وبلاگ سر میزنند خواهش مندم که بخش عاشق نوشته ها (بایگانی ) را نیز بخوانند


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •